• خطبه ها
  • در وصف اصحاب رسول
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

در وصف اصحاب رسول

« 144»

(55) (و من كلام له (عليه ‏السلام)) وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ((صلى ‏الله‏ عليه‏ و آله)) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً وَ مُضِيّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِي جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ كَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ كَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ

« 145»

أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ وَ لَعَمْرِي لَوْ كُنَّا نَأْتِي مَا أَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لَا اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً .


از سخنان آن حضرت عليه السّلام است (كه در آن ثبات قدم خويش و سائر اصحاب حضرت رسول و فداكاريهاشان را در جنگها براى يارى دين مقدّس اسلام بيان فرموده، و اصحابش را بجهاد در راه خدا و جنگ با دشمنان ترغيب نموده آنان را از سستى در اين امر توبيخ و سرزنش مى ‏نمايد):  (1) ما (براى يارى دين اسلام زمانيكه) با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بوديم پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود را (در جنگها) مى‏ كشتيم، و اين رفتار بر ايمان و اعتقاد ما افزوده اطاعت و فرمانبردارى پيش مى ‏گرفتيم، و ثبات قدم ما را در راه راست مى ‏افزود، و شكيبائى ما را بر سوزش درد و سعى و كوششمان را براى جهاد با دشمن زياد مى ‏نمود، (2) و (در كارزارهاى زمان پيغمبر روش جنگيدن ما با دشمن چنين) بود مردى از ما با يكى از دشمن بيكديگر حمله كرده با هم در مى‏ افتادند مانند در افتادن دو حيوان نر و بجان يكديگر مى ‏افتادند (در صدد كشتن هم بر مى ‏آمدند) تا كدام يك ديگرى را از جام مرگ سيراب نمايد (او را بكشد) پس گاهى ما بر دشمن ظفر مى ‏يافتيم و گاهى دشمن بر ما غالب مى‏ گشت، (3) چون خداوند راستى ما را ديد (از همه چيز گذشتن در راه اسلام را نشان داديم) دشمن ما را خوار و فيروزى را نصيب ما گردانيد، تا اينكه اسلام مستقرّ (و امر دين منظّم) گرديد مانند شترى كه در موقع استراحت سينه و گردن خود را بر زمين مى ‏افكند (از اضطراب و نگرانى از دشمن رهائى يافت) و در جاهاى خود پخش شد (حقيقت آن در همه جاى جهان منتشر گرديد) (4) و بجان خودم سوگند اگر رفتار ما (در يارى اسلام) مانند رفتار شما بود (و در پيكار با دشمن مانند شما سستى و سهل انگارى مى‏نموديم) پايه دين برقرار نمى ‏گرديد (خداشناسى پيدا نمى ‏شد) و شاخه درخت ايمان سبز نمى ‏گشت (قوانين اسلام منتشر نمى ‏گرديد) (5) و سوگند بخدا از اين رفتار (ناپسنديده و سستى در كارزار بعوض شير از ناقه دنيا) خون خواهيد دوشيد، و در پى آن (وقتى دشمن بر شما مسلّط گردد) پشيمان خواهيد گشت.